مثل پیراهن تنگی که به تن می چسبد
نام شیرین تو بردن به دهن می چسبد
یک بغل برف سفید سبلان است تنت
با تو غلتیدن و تبخیر شدن می چسبد
شب دراز است،من ِ بی دل و شمعی تا صبح
از تو هر قدر که گوییم سخن می چسبد
کاش، ای کاش و ای کاش که می دانستی
مرد را گریه رویِ دامن زن می چسبد!
بوی صبح سبلان می دهی ،ای مایه ی ناز
چون عسل، دکمه ی هر دو، به دهن می چسبد
مثل طاووس چمنزار غزل های منی
با تو گلگشت و تماشای چمن می چسبد
خانه اندازه ی چرخیدن چشمان تو نیست
با تو رقصیدن در باغ عدن می چسبد
و تماشای تو ای نیمه ی شب های دراز
مثل یک خواب دم صبح به من می چسبد
با کفن دفن نمایید مرا ، طوری نیست
به شهید غم دیدار ، کفن می چسبد
بارها تجربه کردم و به من ثابت شد
نازنین، شعر قشنگ تو به من می چسبد
مثل گرمای فرح زای شن ساحل آب
غزل آمیخته با بوی وطن می چسبد
سخنت آب روانی است و من تشنه لبم
روز شب گو بدهندم که به من می چسبد
***
حالیا، عید رسیده ست ،برای دل من
بوسه ای از لبت ای یارِ خفن می چسبد!...
مثل طاووس چمنزار غزل های منی
با تو گلگشت و تماشای چمن می چسبد
خانه اندازه ی چرخیدن چشمان تو نیست
با تو رقصیدن در باغ عدن می چسبد
و تماشای تو ای نیمه ی شب های دراز
مثل یک خواب دم صبح به من می چسبد
با کفن دفن نمایید مرا ، طوری نیست
به شهید غم دیدار ، کفن می چسبد
بارها تجربه کردم و به من ثابت شد
نازنین، شعر قشنگ تو به من می چسبد
مثل گرمای فرح زای شن ساحل آب
غزل آمیخته با بوی وطن می چسبد
سخنت آب روانی است و من تشنه لبم
روز شب گو بدهندم که به من می چسبد
***
حالیا، عید رسیده ست ،برای دل من
بوسه ای از لبت ای یارِ خفن می چسبد!...